امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Merriment

    ˈmerɪmənt ˈmerɪmənt
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    noun
    ابراز شادی، نشاط

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - to be overcome with merriment
    - از شادی در پوست خود نگنجیدن
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد merriment

    1. noun amusement
      Synonyms:
      fun enjoyment happiness joy laughter mirth recreation gaiety glee jollity sport festivity frolic conviviality hilarity merrymaking revelry joviality levity liveliness laughs grins picnic revel indulgence whoopee brawl shindig wingding jocularity buffoonery tomfoolery jocundity self-indulgence hoopla cheerfulness
      Antonyms:
      misery gloom
    1. noun enjoyment, amusement
      Synonyms:
      fun amusement happiness joy laughter mirth glee jollity gaiety recreation festivity cheerfulness hilarity frolic conviviality joviality sport revelry jocularity levity liveliness laughs picnic indulgence self-indulgence revel buffoonery jocundity brawl whoopee hoopla shindig wingding fun and games
      Antonyms:
      sadness sorrow unhappiness

    ارجاع به لغت merriment

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «merriment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/merriment

    لغات نزدیک merriment

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی