امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Sadness

    ˈsædnəs ˈsædnəs
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable B2
    غمگینی، اندوه، غم، غصه، نژندی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - Sadness was in her eyes.
    - در چشمانش غم بود.
    - Her sadness at her grandfather's death was obvious.
    - اندوه او از مرگ پدربزرگش آشکار بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد sadness

    1. noun unhappiness, depression
      Synonyms:
      depression misery sorrow grief distress dejection melancholy despondency woe heartache the blues gloominess downcastness dispiritedness hopelessness mourning sadness blue devils blue funk broken heart bummer heavy heart letdown listlessness moodiness mopes mournfulness poignancy sorrowfulness the dumps tribulation anguish blahs bleakness cheerlessness disconsolateness dismals dolefulness dolor downer dysphoria forlornness funk
      Antonyms:
      happiness joy gladness cheer

    لغات هم‌خانواده sadness

    ارجاع به لغت sadness

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sadness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sadness

    لغات نزدیک sadness

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه