فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bummer

ˈbʌmər ˈbʌmə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun slang countable

هر چیز ناخوشایند

That class was a bummer from the start.

آن کلاس از همان ابتدا ناخوشایند بود.

My phone battery died right when I needed to make an important call, what a bummer!

باتری گوشی من درست زمانی که نیاز به برقراری تماس مهمی داشتم خالی شد، عجب حال‌گیری‌ای!

noun countable informal

انگلیسی آمریکایی ولگرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

You're a bummer!

تو یه ولگردی!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bummer

  1. noun bad experience
    Synonyms:
    disappointment misfortune disaster downer drag

ارجاع به لغت bummer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bummer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bummer

لغات نزدیک bummer

پیشنهاد بهبود معانی