امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bummer

ˈbʌmər ˈbʌmə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun slang countable
    هر چیز ناخوشایند
    • - That class was a bummer from the start.
    • - آن کلاس از همان ابتدا ناخوشایند بود.
    • - My phone battery died right when I needed to make an important call, what a bummer!
    • - باتری گوشی من درست زمانی که نیاز به برقراری تماس مهمی داشتم خالی شد، عجب حال‌گیری‌ای!
  • noun countable informal
    انگلیسی آمریکایی ولگرد
    • - You're a bummer!
    • - تو یه ولگردی!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bummer

  1. noun bad experience
    Synonyms: disappointment, disaster, downer, drag, misfortune

ارجاع به لغت bummer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bummer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bummer

لغات نزدیک bummer

پیشنهاد بهبود معانی