هر چیز ناخوشایند
That class was a bummer from the start.
آن کلاس از همان ابتدا ناخوشایند بود.
My phone battery died right when I needed to make an important call, what a bummer!
باتری گوشی من درست زمانی که نیاز به برقراری تماس مهمی داشتم خالی شد، عجب حالگیریای!
انگلیسی آمریکایی ولگرد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You're a bummer!
تو یه ولگردی!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bummer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bummer