سختی، مشکل، محنت، رنج، آزمایش سخت، عذاب، مصیبت، رنج، پریشانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He wrote about his tribulation in a heartfelt memoir.
او در خاطرهای خالصانه درباره مصیبت خود نوشت.
She faced every tribulation with unwavering strength.
او با قدرتی تزلزلناپذیر با هر مشکلی روبهرو شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tribulation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tribulation