گذشتهی ساده:
trialledشکل سوم:
trialledسومشخص مفرد:
trialsوجه وصفی حال:
triallingشکل جمع:
trialsآزمون، آزمایش، سنجش، امتحان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The machine was given extensive trials under different conditions.
این موتور را تحت شرایط گوناگون آزمایش کردند.
Hassan was given a trial for that job.
حسن را برای آن شغل آزمودند.
a trial of each candidate's skill
سنجش مهارت هر یک از نامزدها
آزمایشی، امتحانی، آزمونی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a trial period
دورهی آزمایشی
a trial subscription to a magazine
آبونمان امتحانی یک مجله
محاکمه، دادرسی
trial by jury
دادرسی توسط هیئت منصفه
سعی، رنج، کوشش
despite all the setbacks and hard trials ...
باوجود همهی ناکامیها و دشواریهای شدید ...
the trials and tribulations of traveling across the African desert
سختیها و مشقات سفر از میان صحرای افریقا
1- در دست آزمایش 2- در دست دادرسی 3- درحال گذراندن دورهی آزمایشی 4- بهطور آزمایشی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «trial» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trial