آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Trial

    ˈtraɪəl ˈtraɪəl

    گذشته‌ی ساده:

    trialled

    شکل سوم:

    trialled

    سوم‌شخص مفرد:

    trials

    وجه وصفی حال:

    trialling

    شکل جمع:

    trials

    معنی trial | جمله با trial

    noun countable B2

    آزمون، آزمایش، سنجش، امتحان

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The machine was given extensive trials under different conditions.

    این موتور را تحت شرایط گوناگون آزمایش کردند.

    Hassan was given a trial for that job.

    حسن را برای آن شغل آزمودند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a trial of each candidate's skill

    سنجش مهارت هر یک از نامزدها

    adjective

    آزمایشی، امتحانی، آزمونی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    a trial period

    دوره‌ی آزمایشی

    a trial subscription to a magazine

    آبونمان امتحانی یک مجله

    noun countable

    محاکمه، دادرسی

    trial by jury

    دادرسی توسط هیئت منصفه

    noun countable

    سعی، رنج، کوشش

    despite all the setbacks and hard trials ...

    باوجود همه‌ی ناکامی‌ها و دشواری‌های شدید ...

    the trials and tribulations of traveling across the African desert

    سختی‌ها و مشقات سفر از میان صحرای افریقا

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد trial

    1. adjective experimental
      Synonyms:
      testing test pilot preliminary tentative exploratory provisional probationary balloon
      Antonyms:
      known proven definite
    1. noun test
      Synonyms:
      check examination investigation experiment attempt try effort analysis experimentation endeavor venture assay proof testing tryout go shot struggle undertaking stab workout experience hassle crack striving fling lick probation dry run test run trial run try on whack shakedown audition showcase R and D research and development trial and error
    1. noun legal proceeding
      Synonyms:
      case suit action prosecution lawsuit hearing litigation claim citation indictment arraignment tribunal contest court action seizure impeachment counterclaim cross-examination court martial habeas corpus rap
    1. noun trouble, big problem
      Synonyms:
      difficulty problem annoyance bother care hassle inconvenience irritation misery misfortune nightmare nuisance pain sorrow suffering unhappiness vexation adversity affliction anguish burden distress grief hardship load ordeal pest plague tribulation woe bane blow complication drag hard time heartbreak pain in the neck rigor severe test trying time vicissitude visitation wretchedness albatross calvary cross to bear crucible
      Antonyms:
      happiness peace

    Collocations

    on trial

    1- در دست آزمایش 2- در دست دادرسی 3- درحال گذراندن دوره‌ی آزمایشی 4- به‌طور آزمایشی

    سوال‌های رایج trial

    گذشته‌ی ساده trial چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده trial در زبان انگلیسی trialled است.

    شکل سوم trial چی میشه؟

    شکل سوم trial در زبان انگلیسی trialled است.

    شکل جمع trial چی میشه؟

    شکل جمع trial در زبان انگلیسی trials است.

    وجه وصفی حال trial چی میشه؟

    وجه وصفی حال trial در زبان انگلیسی trialling است.

    سوم‌شخص مفرد trial چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد trial در زبان انگلیسی trials است.

    ارجاع به لغت trial

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «trial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trial

    لغات نزدیک trial

    • - triad
    • - triage
    • - trial
    • - trial and error
    • - trial balance
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.