Probation

proʊˈbeɪʃn prəˈbeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    probations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
( probational ) ازمایش، امتحان، ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت، دوره ازمایش وکار اموزی، ارائه مدرک ودلیل، آزادی بقید التزام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Our claims about them are in need of empirical probation.
- ادعاهای ما درباره‌ی آن‌ها نیاز به پژوهش عملی دارد.
- All new employees will go through a six-month probation.
- کلیه‌ی کارمندان جدید یک دوره‌ی آزمایشی شش ماهه را خواهند گذراند.
- to be on probation
- رفتار‌سنجی شدن، مورد رفتار‌سنجی قرار گرفتن
- He has been freed from prison but will be on probation for five years.
- از زندان آزاد شده؛ ولی تا 5 سال رفتار‌سنجی خواهد شد.
- One of the offending students was expelled and the other was put on probation.
- یکی از دانشجویان خاطی اخراج شد و دیگری را تحت رفتار‌سنجی قرار دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد probation

  1. noun trial period
    Synonyms: apprenticeship, noviciate, test period, trial

ارجاع به لغت probation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «probation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/probation

لغات نزدیک probation

پیشنهاد بهبود معانی