فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Probation

proʊˈbeɪʃn prəˈbeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    probations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    ( probational ) ازمایش، امتحان، ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت، دوره ازمایش وکار اموزی، ارائه مدرک ودلیل، آزادی بقید التزام
    • - Our claims about them are in need of empirical probation.
    • - ادعاهای ما درباره‌ی آن‌ها نیاز به پژوهش عملی دارد.
    • - All new employees will go through a six-month probation.
    • - کلیه‌ی کارمندان جدید یک دوره‌ی آزمایشی شش ماهه را خواهند گذراند.
    • - to be on probation
    • - رفتار‌سنجی شدن، مورد رفتار‌سنجی قرار گرفتن
    • - He has been freed from prison but will be on probation for five years.
    • - از زندان آزاد شده؛ ولی تا 5 سال رفتار‌سنجی خواهد شد.
    • - One of the offending students was expelled and the other was put on probation.
    • - یکی از دانشجویان خاطی اخراج شد و دیگری را تحت رفتار‌سنجی قرار دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد probation

  1. noun trial period
    Synonyms: apprenticeship, noviciate, test period, trial

ارجاع به لغت probation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «probation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/probation

لغات نزدیک probation

پیشنهاد بهبود معانی