آزمایشی، امتحانی، موقت، مشروط، درحال ارزیابی (مربوط به دوره یا وضعیتی آزمایشی که فرد یا چیزی در آن تحت ارزیابی قرار میگیرد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The company hired him on a probational basis to evaluate his performance.
شرکت او را بهصورت آزمایشی استخدام کرد تا عملکردش را ارزیابی کند.
He passed his probational period with flying colors and received a permanent job offer.
او دورهی آزمایشی خود را با موفقیت کامل پشت سر گذاشت و پیشنهاد شغل دائمی دریافت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «probational» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/probational