فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Try On

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

پرو کردن، پا کردن، امتحان کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Try on the shoes to see if they fit.

کفش‌ها رو پات کن ببین اندازته.

What a gorgeous dress - why don't you try it on for size

چه لباس قشنگی. می‌خوای پرو کن ببین اندازه‌ت می‌شه؟

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد try on

  1. phrasal verb evaluate
    Synonyms:
    test try out check out sample taste practice demonstrate prove inspect scrutinize appraise probe experiment fit audition wear
  1. phrasal verb put clothes on to see if they fit

ارجاع به لغت try on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «try on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/try-on

لغات نزدیک try on

پیشنهاد بهبود معانی