امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Try On

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
پرو کردن، پا کردن، امتحان کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Try on the shoes to see if they fit.
- کفش‌ها رو پات کن ببین اندازته.
- What a gorgeous dress - why don't you try it on for size
- چه لباس قشنگی. می‌خوای پرو کن ببین اندازه‌ت می‌شه؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد try on

  1. phrasal verb evaluate
    Synonyms:
    appraise audition check out demonstrate experiment fit inspect practice probe prove sample scrutinize taste test try out wear
  1. phrasal verb Put clothes on to see if they fit

ارجاع به لغت try on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «try on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/try-on

لغات نزدیک try on

پیشنهاد بهبود معانی