با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Prosecution

ˌprɑːsəˈkjuːʃn ˌprɒsɪˈkjuːʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    prosecutions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C2
حقوق پیگرد قانونی، تعقیب کیفری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- They are facing prosecution for noise nuisance.
- آن‌ها به دلیل ایجاد مزاحمت‌ صوتی تحت تعقیب کیفری قرار دارند.
- Doctors guilty of neglect are liable to prosecution.
- پزشکانی که اهمال‌کاری کرده‌اند، مشمول پیگرد قانونی هستند.
noun singular
حقوق وکیل شاکی (the prosecution)
- The prosecution argued that the defendant had a motive to commit the crime.
- به گفته‌ی وکیل شاکی متهم برای ارتکاب جرم انگیزه داشته است.
- The prosecution presented compelling evidence against the defendant.
- وکیل شاکی شواهد قانع کننده‌ای علیه متهم ارائه کرد.
noun uncountable formal
قدیمی انجام، اجرا
- The prosecution of the war was carried out with careful planning.
- انجام جنگ با برنامه‌ریزی دقیق انجام شد.
- The successful prosecution of the operation resulted in the capture of key enemy targets.
- اجرای موفقیت‌آمیز این عملیات منجر به تصرف اهداف کلیدی دشمن شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prosecution

  1. noun The act of furthering a project
    Synonyms: pursuance, performance, pursuit, discharge, effectuation, execution, undertaking
  2. noun The prosecuting party in a criminal action
    Synonyms: prosecuting attorney, state, government, prosecuting agent, state's attorney, criminal prosecution, district attorney, da
    Antonyms: defense

Collocations

ارجاع به لغت prosecution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prosecution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prosecution

لغات نزدیک prosecution

پیشنهاد بهبود معانی