زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

Prosecutor

ˈprɑːsɪkjuːtər ˈprɒsɪkjuːtə

شکل جمع:

prosecutors

معنی prosecutor | جمله با prosecutor

noun countable C2

حقوق دادستان، مدعی‌العموم

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The prosecutor questioned the witness on the stand.

دادستان از شاهد در جایگاه سؤال کرد.

The prosecutor presented strong evidence against the defendant in court.

مدعی‌العموم در دادگاه مدارک محکمه‌پسندی را علیه متهم ارائه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prosecutor

  1. noun a government official who conducts criminal prosecutions on behalf of the state
    Synonyms:
    public prosecutor prosecuting attorney prosecuting officer

سوال‌های رایج prosecutor

شکل جمع prosecutor چی میشه؟

شکل جمع prosecutor در زبان انگلیسی prosecutors است.

ارجاع به لغت prosecutor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prosecutor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prosecutor

لغات نزدیک prosecutor

پیشنهاد بهبود معانی