فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Da

ˌdiː ˈeɪ ˌdiː ˈeɪ ˌdiː ˈeɪ ˌdiː ˈeɪ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

abbreviation noun countable

انگلیسی آمریکایی حقوق (district attorney) دادستان ناحیه‌ای

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

The DA was prosecuting the criminal case.

دادستان ناحیه‌ای در حال پیگیری پرونده‌ی جنایی بود.

The DA announced the verdict.

دادستان ناحیه‌ای حکم را اعلام کرد.

abbreviation noun

(ducktail) دم اردکی (نوعی مدل موی قدیمی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The barber offered him the classic da haircut.

آرایشگر مدل موی دم اردکی کلاسیک را به او پیشنهاد داد.

He had a da hairstyle that was popular in the 1950s.

او مدل موی دم اردکی داشت. این مدل مو در دهه‌ی ۱۹۵۰ محبوب بود.

abbreviation

(با حروف بزرگ) (days after acceptance) روزهای پس از پذیرش

The DA were filled with excitement.

روزهای پس از پذیرش پر از هیجان بود.

The DA passed quickly.

روزهای پس از پذیرش به‌سرعت گذشت.

abbreviation

(با حروف بزرگ) (delayed action) اقدام دیرهنگام

The DA caused the project to be delayed by a month.

این اقدام دیرهنگام باعث شد که پروژه یک ماه به تأخیر بیفتد.

The DA of Government of France caused much frustration.

اقدام دیرهنگام دولت فرانسه باعث ناامیدی بسیاری شد.

abbreviation countable

انگلیسی بریتانیایی اقتصاد (با حروف بزرگ) (deposit account) حساب سپرده (در انگلیسی آمریکایی به آن savings account می‌گویند)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

I opened a new DA at the bank.

حساب سپرده‌ی جدیدی در بانک باز کردم.

The bank required her to open a DA before they could process her loan application.

بانک او را ملزم به باز کردن حساب سپرده پیش از رسیدگی به درخواست وام کرد.

abbreviation

(با حروف بزرگ) (Dictionary of Americanisms) فرهنگ اصطلاحات آمریکایی

I used the DA to find the meaning of an unfamiliar word.

از فرهنگ اصطلاحات آمریکایی برای پیدا کردن معنای یک کلمه‌ی ناآشنا استفاده کردم.

I read the DA to gain a better understanding of the language.

فرهنگ اصطلاحات آمریکایی را خواندم تا درک بهتری از زبان پیدا کنم.

abbreviation

اقتصاد (با حروف بزرگ) (document against acceptance) یا (documents for acceptance) (دریافت) اسناد در مقابل قبول پرداخت

The bank required a DA.

این بانک دریافت اسناد در مقابل قبول پرداخت را الزامی کرد.

The customer signed the DA.

مشتری اسناد در مقابل قبول پرداخت را امضا کرد.

abbreviation

(با حروف بزرگ) (don't answer) پاسخ نمی‌دهد

abbreviation prefix

(-deka) ده

abbreviation

(با حروف بزرگ) (DA) یا (D/A) ( digital to analog) (مبدل) دیجیتال به آنالوگ

a mechanical D/A

مبدل دیجیتال به آنالوگ مکانیکی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد da

  1. noun an official prosecutor for a judicial district
    Synonyms:
    district attorney
  1. noun a doctor's degree with a special disciplinary focus
    Synonyms:
    doctor-of-arts

ارجاع به لغت da

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «da» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/da

لغات نزدیک da

پیشنهاد بهبود معانی