حقوق کیفرخواست، ادعانامه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
Her speech served as an indictment against the systemic inequalities in education.
سخنرانی او برای کیفرخواست علیه نابرابریهای سیستمی در آموزش و پرورش عمل کرد.
The report was an indictment of the government’s failure to address poverty.
این گزارش ادعانامهی ناکامی دولت در رسیدگی به فقر بود.
شکایت، اعتراض، گواهی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her speech was a powerful indictment of the education system's failures.
سخنرانی او اعتراضی قوی از شکستهای سیستم آموزشی بود.
The documentary provided a stark indictment of environmental negligence.
این مستند یک گواهی آشکار از بیتوجهی به محیطزیست ارائه کرد.
حقوق اعلام جرم، اتهام
Her indictment shocked the entire community.
اتهام او کل جامعه را شوکه کرد.
The evidence presented led to a swift indictment.
شواهد ارائهشده منجر به صدور اعلام جرم سریع شد.
ادعانامه، اتهامنامه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «indictment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indictment