Writ

rɪt rɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    writs

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
حکم، نوشته، ورقه، سند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the Holly Writ
- کتاب مقدس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد writ

  1. noun court order
    Synonyms:
    command warrant summons mandate decree document paper process subpoena habeas corpus prescript replevin

ارجاع به لغت writ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «writ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/writ

لغات نزدیک writ

پیشنهاد بهبود معانی