فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Prescript

ˈpriːˌskrɪpt ˈpriːˌskrɪpt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
مقرر‌شده، امر صادر‌شده، تجویز‌شده، امریه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prescript

  1. noun a code or set of codes governing action or procedure, for example
    Synonyms:
    rule law regulation statute command decree dictate rubric

ارجاع به لغت prescript

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prescript» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prescript

لغات نزدیک prescript

پیشنهاد بهبود معانی