Statute

    ˈstætʃuːt ˈstætʃuːt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      statutes

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    حکم، قانون، اساس‌نامه، قانون موضوعه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - statute of the university
    - اساس‌نامه‌ی دانشگاه
    - statute book
    - کتاب قانون
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد statute

    1. noun rule, law
      Synonyms: act, assize, bill, canon, decree, decretum, edict, enactment, measure, ordinance, precept, regulation

    ارجاع به لغت statute

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «statute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/statute

    لغات نزدیک statute

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند