گذشتهی ساده:
prescribedشکل سوم:
prescribedسومشخص مفرد:
prescribesوجه وصفی حال:
prescribingپزشکی تجویز کردن، نسخه نوشتن، دارو دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
This time the doctor prescribed a different medicine.
این دفعه دکتر داروی دیگری را تجویز کرد.
The drug is prescribed for flu.
این دارو برای آنفولانزا تجویز میشود.
تعیین کردن، امر کردن، مقرر داشتن، دستور دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The paying of taxes is prescribed by law and custom.
پرداخت مالیات در قانون و عرف مقرر شده است.
The judge may prescribe certain conditions for bail.
قاضی ممکن است شرایط خاصی را برای وثیقه تعیین کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prescribe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prescribe