امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Assign

əˈsaɪn əˈsaɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    assigned
  • شکل سوم:

    assigned
  • سوم‌شخص مفرد:

    assigns
  • وجه وصفی حال:

    assigning

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
واگذار کردن، ارجاع کردن، تعیین کردن، مقرر داشتن، گماشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He played the role assigned to him very well.
- نقشی را که به او محول شده بود، خیلی خوب اجرا کرد.
- I was assigned to watch the road.
- مقرر شده بود که من جاده را بپایم.
verb - transitive
اختصاص دادن، تخصیص دادن، بخش کردن، قلمداد کردن، ذکر کردن، تعیین کردن
- The bed assigned to me was large but uncomfortable.
- تختخوابی که برای من تعیین شده بود، بزرگ بود ولی راحت نبود.
- They assigned a day for Thanksgiving.
- آن‌ها یک روز را به شکرگزاری تخصیص دادند.
- The teacher assigned a new lesson for tomorrow.
- معلم درس تازه‌ای را برای فردا تکلیف کرد.
- Jealousy was assigned as the motive for that crime.
- حسادت به عنوان انگیزه‌ی آن جنایت قلمداد شد.
- to assign human attributes to an inanimate object
- قائل شدن ویژگی‌های انسانی برای جسم بی‌جان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assign

  1. verb select and give a responsibility
    Synonyms:
    accredit allow appoint ascribe attach attribute authorize cast charge choice commission commit credit delegate deputize designate downlink download draft elect empower enroll entrust hang on hire hold responsible impute name nominate ordain pin on refer reference select slot tab tag
  1. verb set apart for a reason
    Synonyms:
    allocate allot appoint apportion appropriate consign designate detail determine dish out distribute divide earmark fix fork out give grant hand out hand over indicate mete prescribe relegate shell out specify stipulate
    Antonyms:
    keep

لغات هم‌خانواده assign

  • verb - transitive
    assign

ارجاع به لغت assign

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assign» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assign

لغات نزدیک assign

پیشنهاد بهبود معانی