گذشتهی ساده:
accreditedشکل سوم:
accreditedسومشخص مفرد:
accreditsوجه وصفی حال:
accreditingاعتبارنامه دادن، استوارنامه دادن(به)، معتبر ساختن،اختیار دادن، اطمینان کردن(به)، مورد اطمینان بودن یا شدن، به رسمیت شناختن(مؤسسات فرهنگی)، معتبر شناختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They accredited prophets with healing power.
نیروی شفابخشی را به پیغمبران نسبت میدادند.
all the privileges accredited to a leader
کلیهی امتیازات منسوب به یک رهبر
All the actions accredited to him.
همه اعمالی که به او نسبت میدادند.
an accredited representative
نمایندهی مجاز
an accredited diplomat
دیپلمات دارای استوارنامه
an accredited college
کالج معتبر، دانشگاه دارای امتیازنامه رسمی
Our college's accreditation was issued in 1993.
امتیاز تأسیس مدرسه عالی ما در سال 1993 صادر شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «accredit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accredit