فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Accreditation

əˌkrɛdɪˈteɪʃən əˌkrɛdɪˈteɪʃ(ə)n

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

اعتباربخشی، اعتبارنامه، تایید اعتبار، تاییدیه‌ی اعتبار، تاییدیه، تاییدیه‌ی رسمی، اعتباردهی، جواز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The hospital's accreditation was renewed for another three years.

اعتبارنامه‌ی بیمارستان برای سه سال دیگر تمدید شد.

The organization's accreditation process involved a thorough review of their policies and procedures.

فرآیند اعتباربخشی سازمان شامل بررسی کامل سیاست‌ها و رویه‌های آن‌ها بود.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت accreditation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accreditation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accreditation

لغات نزدیک accreditation

پیشنهاد بهبود معانی