امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disapprove

ˌdɪsəˈpruːv ˌdɪsəˈpruːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    disapproved
  • شکل سوم:

    disapproved
  • سوم‌شخص مفرد:

    disapproves
  • وجه وصفی حال:

    disapproving

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B2
ناپسند شمردن، ابراز نارضایتی کردن، خوب ندانستن، نپسندیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Other directors disapproved of his behavior.
- سایر مدیران رفتار او را نمی‌پسندیدند.
- Her parents disapprove of her choice of career.
- والدینش از انتخاب شغل او ابراز نارضایتی می‌کنند.
verb - transitive
رد کردن، تصویب نکردن، تأیید نکردن
- The treaty was disapproved by the senate.
- معاهده توسط مجلس سنا رد شد.
- I can't help but disapprove of his behavior.
- من نمی‌توانم رفتار او را رد کنم.
verb - intransitive
مخالف بودن
- I disapprove of drinking and driving.
- من مخالف رانندگی درحال مستی هستم.
- The teacher made it clear that he disapproved of cheating in any form.
- معلم به‌صراحت گفت که مخالف تقلب به‌هرشکلی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disapprove

  1. verb condemn
    Synonyms:
    blame censure chastise criticize damn decry denounce deplore deprecate detract disallow discommend discountenance disesteem disfavor dislike dismiss dispraise expostulate find fault with find unacceptable frown on look askance at look down on nix object to oppose pan pass on refuse reject remonstrate reprehend reprobate reprove set aside slam spurn take dim view of take exception to turn down veto zing
    Antonyms:
    agree approve endorse like love sanction

ارجاع به لغت disapprove

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disapprove» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disapprove

لغات نزدیک disapprove

پیشنهاد بهبود معانی