گذشتهی ساده:
disapprovedشکل سوم:
disapprovedسومشخص مفرد:
disapprovesوجه وصفی حال:
disapprovingناپسند شمردن، ابراز نارضایتی کردن، خوب ندانستن، نپسندیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Other directors disapproved of his behavior.
سایر مدیران رفتار او را نمیپسندیدند.
Her parents disapprove of her choice of career.
والدینش از انتخاب شغل او ابراز نارضایتی میکنند.
رد کردن، تصویب نکردن، تأیید نکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The treaty was disapproved by the senate.
معاهده توسط مجلس سنا رد شد.
I can't help but disapprove of his behavior.
من نمیتوانم رفتار او را رد کنم.
مخالف بودن
I disapprove of drinking and driving.
من مخالف رانندگی درحال مستی هستم.
The teacher made it clear that he disapproved of cheating in any form.
معلم بهصراحت گفت که مخالف تقلب بههرشکلی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disapprove» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disapprove