فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Reprove

rɪˈpruːv rɪˈpruːv

گذشته‌ی ساده:

reproved

شکل سوم:

reproved

سوم‌شخص مفرد:

reproves

وجه وصفی حال:

reproving

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

سرزنش کردن، نکوهش کردن، ملامت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She was unhappy to have been reproved by her husband in front of strangers.

از اینکه در مقابل غریبه‌ها مورد‌سرزنش شوهرش قرار گرفته بود، ناراحت بود.

She reproves blind adherence to fashion.

او مخالف پیروی کورکورانه از مد است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reprove

  1. verb rebuke
    Synonyms:
    reprimand reproach scold censure condemn admonish chide berate lecture upbraid castigate lambaste bawl out chew out take to task read the riot act lay into jump down one’s throat

ارجاع به لغت reprove

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reprove» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reprove

لغات نزدیک reprove

پیشنهاد بهبود معانی