گذشتهی ساده:
reprovedشکل سوم:
reprovedسومشخص مفرد:
reprovesوجه وصفی حال:
reprovingسرزنش کردن، نکوهش کردن، ملامت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was unhappy to have been reproved by her husband in front of strangers.
از اینکه در مقابل غریبهها موردسرزنش شوهرش قرار گرفته بود، ناراحت بود.
She reproves blind adherence to fashion.
او مخالف پیروی کورکورانه از مد است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reprove» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reprove