گذشتهی ساده:
scoldedشکل سوم:
scoldedسومشخص مفرد:
scoldsوجه وصفی حال:
scoldingآدم بددهان، آدم غرولندو، سرزنش کردن، بدحرفی کردن، اوقات تلخی کردن (به)، چوبکاری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The mother scolds the naughty child.
مادر بچهی شیطان را سرزنش میکند.
The officer scolded his subordinates.
افسر به زیردستان خود عتاب و خطاب میکرد.
His wife is a terrible scold.
زن او خیلی نق نقو است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scold» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scold