با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Scold

skoʊld skəʊld skəʊld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    scolded
  • شکل سوم:

    scolded
  • سوم‌شخص مفرد:

    scolds
  • وجه وصفی حال:

    scolding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
آدم بددهان، آدم غرولندو، سرزنش کردن، بدحرفی کردن، اوقات تلخی کردن (به)، چوبکاری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The mother scolds the naughty child.
- مادر بچه‌ی شیطان را سرزنش می‌کند.
- The officer scolded his subordinates.
- افسر به زیردستان خود عتاب و خطاب می‌کرد.
- His wife is a terrible scold.
- زن او خیلی نق نقو است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scold

  1. verb find fault with
    Synonyms: abuse, admonish, asperse, berate, blame, castigate, cavil, censure, chasten, chide, criticize, denounce, disparage, dress down, expostulate, give a talking-to, jump on, keep aft, lay down the law, lecture, light into, nag, objurate, preach, put down, rail, rake over the coals, rate, ream, rebuke, recriminate, reprimand, reproach, reprobate, reprove, revile, take to task, taunt, tell off, upbraid, vilify, vituperate
    Antonyms: compliment, flatter, praise

ارجاع به لغت scold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scold

لغات نزدیک scold

پیشنهاد بهبود معانی