با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Berate

bɪˈreɪt bɪˈreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    berated
  • شکل سوم:

    berated
  • سوم شخص مفرد:

    berates
  • وجه وصفی حال:

    berating

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive
    سرزنش کردن
    • - The teacher berated the student for being lazy.
    • - معلم شاگرد را به‌دلیل تنبلی سخت سرزنش کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد berate

  1. verb criticize hatefully
    Synonyms: bawl out, blister, call down, castigate, censure, chew, chew out, chide, cuss out, eat out, give one hell, give what for, jaw, jump all over, rail at, rake over the coals, rate, rebuke, reprimand, reproach, reprove, revile, scold, scorch, tell off, tongue-lash, upbraid, vituperate
    Antonyms: compliment, hail, praise

ارجاع به لغت berate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «berate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/berate

لغات نزدیک berate

پیشنهاد بهبود معانی