آخرین به‌روزرسانی:

Cavil

ˈkævl ˈkævl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

خرده‌گیری کردن، عیب‌جویی کردن، خرده‌گیری، عیب‌جویی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Today my wife kept caviling about the children.

امروز زنم مرتب درباره‌ی بچه‌ها نق زد.

When their cavil ended, the train had already left.

هنگامی که خرده‌گیری آن‌ها تمام شد، ترن رفته بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cavil

  1. verb quibble
    Synonyms:
    criticize find fault carp

ارجاع به لغت cavil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cavil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cavil

لغات نزدیک cavil

پیشنهاد بهبود معانی