گذشتهی ساده:
approvedشکل سوم:
approvedسومشخص مفرد:
approvesوجه وصفی حال:
approvingرضایت دادن، تایید کردن، موافقت کردن
I don't approve of his behavior.
با رفتار او موافق نیستم.
Akbar did not approve of his daughter's marriage.
اکبر با ازدواج دخترش موافق نبود.
تصویب کردن، (رسما) موافقت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The company's directors approved the new regulations.
مدیران شرکت مقررات جدید را تصویب کردند.
آزمایش کردن، پسندکردن، رواداشتن
This bill must be approved by the Parliament.
این لایحه باید به تصویب مجلس شورا برسد.
نظر موافق دادن، مساعد بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «approve» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/approve