گذشتهی ساده:
empoweredشکل سوم:
empoweredسومشخص مفرد:
empowersوجه وصفی حال:
empoweringهمچنین میتوان از impower به جای empower استفاده کرد.
صاحب اختیار و قدرت کردن، قدرت دادن، اختیار دادن، وکالت دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The Congress is empowered to levy taxes.
کنگره(ی امریکا) اختیار مالیات بستن را دارد.
The emotion that empowers the artist to create a work of art.
احساساتی که هنرمند را قادر به خلق یک اثر هنری میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «empower» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/empower