آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۰ آذر ۱۴۰۲

    Vest

    vest vest

    شکل جمع:

    vests

    توضیحات:

    همچنین می‌توان از weskit به‌ جای vest استفاده کرد.

    معنی vest | جمله با vest

    noun countable C1

    انگلیسی بریتانیایی پوشاک زیرپوش، زیرپیراهنی، رکابی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    I put on a vest under my shirt for extra warmth during the winter months.

    برای گرمای بیشتر در ماه‌های زمستان زیرپوشی زیر پیراهنم می‌پوشم.

    wool vest

    رکابی پشمی

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی پوشاک جلیقه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    He wore a black vest over his white dress shirt for the formal event.

    او برای این مراسم رسمی جلیقه‌ی مشکی روی پیراهن لباس سفید خود پوشید.

    The waiter's vest was adorned with small pins and badges.

    جلیقه‌ی پیشخدمت با سنجاق و نشان‌های کوچک تزیین شده بود.

    verb - intransitive verb - transitive formal

    واگذار کردن، اعطا کردن، محول کردن، سپردن، تفویض کردن، واگذار شدن، اعطا شدن، محول شدن، تفویض شدن

    In the UK, sovereignty is vested in Parliament.

    در بریتانیا، حاکمیت به پارلمان واگذار شده است.

    Each of the governors is vested with extraordinary power.

    هر یک از استانداران دارای قدرت فوق‌العاده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    by the authority vested in me...

    بنا به اختیاراتی که به من داده شده است...

    After his death the ownership will vest in his son.

    پس از فوت او مالکیت به پسرش محول خواهد شد.

    verb - intransitive verb - transitive

    قدیمی به تن کردن، پوشیدن، ملبس شدن (لباس رسمی)

    The priest will vest himself in his ceremonial robes before performing the religious ceremony.

    کشیش قبل از انجام مراسم مذهبی خود را به لباس تشریفاتی ملبس می‌کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد vest

    1. verb authorize, entrust
      Synonyms:
      empower invest endow bestow furnish confer entrust place lodge put in the hands of belong pertain consign settle
      Antonyms:
      disapprove

    سوال‌های رایج vest

    شکل جمع vest چی میشه؟

    شکل جمع vest در زبان انگلیسی vests است.

    ارجاع به لغت vest

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «vest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vest

    لغات نزدیک vest

    • - vespucci
    • - vessel
    • - vest
    • - vest-pocket
    • - vesta
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.