گذشتهی ساده:
endowedشکل سوم:
endowedسومشخص مفرد:
endowsوجه وصفی حال:
endowingوقف کردن، بخشیدن، اعطا کردن، اهدا کردن
A wealthy lady who endowed several schools.
بانوی ثروتمندی که چندین مدرسه وقف کرد.
Nature has endowed this flower with beauty so that it may attract butterflies.
طبیعت به این گل زیبایی بخشیده است تا پروانه را به خود جلب کند.
to endow gods with human traits
صفات انسانی را به خدایان اعطا کردن
مجهز کردن، بهرهمند کردن، برخوردار ساختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Robabeh was endowed with extraordinary courage.
ربابه از شجاعت فوقالعادهای بهرهمند بود.
a well-endowed hospital.
بیمارستانی که از موقوفات زیادی برخوردار است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «endow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/endow