Subsidize

ˈsʌbsədaɪz ˈsʌbsədaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    subsidized
  • شکل سوم:

    subsidized
  • سوم‌شخص مفرد:

    subsidizes
  • وجه وصفی حال:

    subsidizing

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
کمک‌هزینه دادن، کمک‌خرج دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The government subsidizes the steel industry.
- دولت به صنعت پولادسازی کمک مالی می‌دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد subsidize

  1. verb give money to get started
    Synonyms: angel, back, bankroll, contribute, endow, finance, fund, grubstake, help, juice, pick up the check, pick up the tab, prime the pump, promote, put up the money for, sponsor, stake, support, underwrite

لغات هم‌خانواده subsidize

ارجاع به لغت subsidize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subsidize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/subsidize

لغات نزدیک subsidize

پیشنهاد بهبود معانی