Subsidy

ˈsʌbsədi ˈsʌbsədi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    subsidies

معنی

noun countable C1
اقتصاد یارانه، اعانه، کمک‌هزینه، کمک مالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد subsidy

  1. noun money given to help another
    Synonyms: aid, alimony, allowance, appropriation, assistance, bequest, bonus, bounty, contribution, endowment, fellowship, financial aid, gift, grant, gratuity, help, honorarium, indemnity, payment, pension, premium, reward, scholarship, subsidization, subvention, support, tribute

لغات هم‌خانواده subsidy

ارجاع به لغت subsidy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subsidy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/subsidy

لغات نزدیک subsidy

پیشنهاد بهبود معانی