فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Contribution

ˌkɑːntrɪˈbjuːʃn ˌkɒntrəˈbjuːʃn

شکل جمع:

contributions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B2

سهم، اعانه، هم‌بخشی، همکاری و کمک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

to make a contribution

اهدا کردن، دادن، بخشیدن

Each member nation must make a contribution of at least one million dollars.

هر کشور عضو باید لااقل یک میلیون دلار اهدا کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the Persian contribution to world civilization

سهم ایران در تمدن جهانی

Contributions poured in from everywhere.

مبالغ اهدایی از هر طرف سرازیر شد (واصل شد).

This book contains contributions by several famous poets.

این کتاب حاوی آثار چند شاعر معروف است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contribution

  1. noun gift, offering
    Synonyms:
    gift present donation charity grant offering handout benefaction alms subscription input supplement addition augmentation improvement increase helping hand a hand bestowal gifting beneficence do one’s part significant addition write-off

لغات هم‌خانواده contribution

ارجاع به لغت contribution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contribution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contribution

لغات نزدیک contribution

پیشنهاد بهبود معانی