انگلیسی بریتانیایی سهیم بودن در، دخیل بودن در، اثر داشتن در، شریک بودن در، نقش داشتن در
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
By recycling and reducing waste, we can all contribute to a healthier planet.
از طریق بازیافت و کاهش پسماند میتوانیم در داشتن سیارهای سالمتر سهیم باشیم.
I try to contribute to the success of my team by working hard.
من سعی میکنم با سختکوشی در موفقیت تیمم نقش داشته باشم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «contribute to» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contribute-to