آخرین به‌روزرسانی:

Contribute To

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb B2

انگلیسی بریتانیایی سهیم بودن در، دخیل بودن در، اثر داشتن در، شریک بودن در، نقش داشتن در

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

By recycling and reducing waste, we can all contribute to a healthier planet.

از طریق بازیافت و کاهش پسماند می‌توانیم در داشتن سیاره‌ای سالم‌تر سهیم باشیم.

I try to contribute to the success of my team by working hard.

من سعی می‌کنم با سختکوشی در موفقیت تیمم نقش داشته باشم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت contribute to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contribute to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contribute-to

لغات نزدیک contribute to

پیشنهاد بهبود معانی