گذشتهی ساده:
inputtedشکل سوم:
inputtedسومشخص مفرد:
inputsوجه وصفی حال:
inputtingشکل جمع:
inputsدرونگذاشت، بهکارگیری (اطلاعات، پول، نیرو و ...)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
His inputs during the discussions were both timely and useful.
درونگذاشتهای او در طی مباحثات هم بهموقع و هم مفید بود.
the input of more money into the project
بهکارگیری (صرف) پول بیشتر برای طرح
برق درونداد، ورودی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an input key
کلید درونداد (ورودی)
the input of electrical energy
توان ورودی انرژی برقی
the input of information into the computer
درونداد (ورودی) اطلاعات به کامپیوتر
وارد کردن (اطلاعات)
Please input your username and password to access the system.
لطفاً نام کاربری و رمز عبور خود را برای دسترسی به سامانه وارد کنید.
The technician will help you input the new software into your device.
متخصص فنی به شما کمک میکند تا نرمافزار جدید را در دستگاه خود وارد کنید.
نظر، عقیده
I value your input on this matter.
برای نظر شما در این مورد ارزش قائل هستم.
Please provide your input before we make a decision.
لطفاً قبلاز تصمیمگیری نظر خود را ارائه دهید.
مقداری، تعدادی
The input of funds will help us reach our goal.
مقدار بودجه به ما کمک میکند تا به هدف خود برسیم.
The team reviewed the survey input to gain insights into consumer preferences.
این تیم تعدادی نظرسنجی را برای به دست آوردن بینشی در مورد ترجیحات مصرفکننده بررسی کرد.
محرک، اطلاعات
Doctors rely on accurate patient input for proper diagnosis.
پزشکان برای تشخیص صحیح بر اطلاعات دقیق بیمار تکیه میکنند.
The input from the external environment affects our decision-making process.
محرک محیط خارجی بر فرآیند تصمیمگیری ما تأثیر میگذارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «input» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/input