آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۵ تیر ۱۴۰۴

    Input

    ˈɪnpʊt ˈɪnpʊt

    گذشته‌ی ساده:

    inputted

    شکل سوم:

    inputted

    سوم‌شخص مفرد:

    inputs

    وجه وصفی حال:

    inputting

    شکل جمع:

    inputs

    معنی input | جمله با input

    noun countable uncountable B2

    درون‌گذاشت، به‌کارگیری (اطلاعات، پول، نیرو و ...)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    His inputs during the discussions were both timely and useful.

    درون‌گذاشت‌های او در طی مباحثات هم به‌موقع و هم مفید بود.

    the input of more money into the project

    به‌کارگیری (صرف) پول بیشتر برای طرح

    noun countable B2

    برق درون‌داد، ورودی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    an input key

    کلید درون‌داد (ورودی)

    the input of electrical energy

    توان ورودی انرژی برقی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the input of information into the computer

    درون‌داد (ورودی) اطلاعات به کامپیوتر

    verb - transitive

    وارد کردن (اطلاعات)

    Please input your username and password to access the system.

    لطفاً نام کاربری و رمز عبور خود را برای دسترسی به سامانه وارد کنید.

    The technician will help you input the new software into your device.

    متخصص فنی به شما کمک می‌کند تا نرم‌افزار جدید را در دستگاه خود وارد کنید.

    noun countable

    نظر، عقیده

    I value your input on this matter.

    برای نظر شما در این مورد ارزش قائل هستم.

    Please provide your input before we make a decision.

    لطفاً قبل‌از تصمیم‌گیری نظر خود را ارائه دهید.

    noun uncountable

    مقداری، تعدادی

    The input of funds will help us reach our goal.

    مقدار بودجه به ما کمک می‌کند تا به هدف خود برسیم.

    The team reviewed the survey input to gain insights into consumer preferences.

    این تیم تعدادی نظرسنجی را برای به دست آوردن بینشی در مورد ترجیحات مصرف‌کننده بررسی کرد.

    noun countable uncountable

    محرک، اطلاعات

    Doctors rely on accurate patient input for proper diagnosis.

    پزشکان برای تشخیص صحیح بر اطلاعات دقیق بیمار تکیه می‌کنند.

    The input from the external environment affects our decision-making process.

    محرک محیط خارجی بر فرآیند تصمیم‌گیری ما تأثیر می‌گذارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد input

    1. noun any stimulating information or event; acts to arouse action
      Synonyms:
      information stimulus stimulation stimulant facts figures comment remark raw data
    1. noun signal going into an electronic system
      Synonyms:
      input signal
    1. verb
      Synonyms:
      enter insert key in keyboard feed in code

    سوال‌های رایج input

    معنی input به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «input» در زبان فارسی به «ورودی» ترجمه می‌شود.

    «ورودی» مفهومی است که در زمینه‌های گوناگون علمی، فنی، رایانه‌ای و حتی اجتماعی به‌کار می‌رود. در ساده‌ترین تعریف، input به هر نوع داده، اطلاعات یا منبعی اطلاق می‌شود که وارد یک سیستم شده و در ادامه، پردازش یا تحلیل می‌شود. این واژه در مقابل «output» یا «خروجی» قرار می‌گیرد و معمولاً بخش ابتدایی یک چرخه‌ی اطلاعاتی یا عملیاتی را تشکیل می‌دهد. ماهیت ورودی بسته به نوع سیستم می‌تواند بسیار متفاوت باشد: از عدد و متن گرفته تا صدا، تصویر، نیرو یا حتی نظر و ایده.

    در علوم رایانه، «input» نقشی کلیدی دارد. هر سیستم دیجیتال یا برنامه‌ی نرم‌افزاری، برای عملکرد صحیح خود به داده‌هایی نیاز دارد که از طریق ابزارهای ورودی مانند صفحه‌کلید، ماوس، میکروفن، یا سنسورها دریافت می‌کند. این داده‌ها وارد سیستم شده، پردازش می‌شوند و سپس به خروجی‌هایی مانند تصویر روی صفحه، صدای پخش‌شده، یا فایل ذخیره‌شده تبدیل می‌گردند. برای مثال، وقتی کاربری جمله‌ای را تایپ می‌کند، آن متن «input» سیستم است که باید تحلیل و پاسخ داده شود.

    در مهندسی و طراحی سیستم‌ها نیز، مفهوم «input» در تحلیل ساختار، کنترل و شبیه‌سازی نقش محوری دارد. در یک سیستم کنترلی مثلاً، ورودی ممکن است یک سیگنال یا پارامتر خاص باشد که تعیین می‌کند سیستم چگونه رفتار کند. خروجی‌ها وابسته به همین ورودی‌ها هستند و کیفیت عملکرد سیستم به دقت و صحت ورودی‌ها بستگی دارد.

    در مباحث اقتصادی و مدیریتی نیز، «input» به منابع یا عواملی گفته می‌شود که برای تولید محصول یا ارائه‌ی خدمت به‌کار گرفته می‌شوند. این منابع می‌توانند شامل نیروی انسانی، مواد اولیه، سرمایه، اطلاعات و حتی زمان باشند. در این معنا، ورودی‌ها پایه‌ی فرایندهای تولید و بهره‌وری‌اند و تحلیل صحیح آن‌ها برای بهینه‌سازی عملیات سازمانی حیاتی است.

    در گفت‌وگوهای روزمره و تعاملات انسانی نیز، واژه‌ی «input» به معنای نظر، ایده یا پیشنهاد به‌کار می‌رود. وقتی کسی می‌گوید "I need your input," منظورش این است که به نظر یا پیشنهاد طرف مقابل نیاز دارد. در اینجا، ورودی نه‌تنها اطلاعات، بلکه مشارکت فکری و عاطفی افراد را شامل می‌شود. این نوع input نقش مهمی در تصمیم‌گیری جمعی، توسعه‌ی ایده‌ها، و ایجاد حس تعلق و مشارکت دارد.

    «input» فراتر از یک واژه‌ی فنی، مفهومی بنیادین در همه‌ی سیستم‌های انسانی و غیرانسانی است. این واژه یادآور این نکته‌ی ساده اما مهم است که کیفیت هر خروجی، وابسته به دقت، صحت و تناسب ورودی‌هاست.

    گذشته‌ی ساده input چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده input در زبان انگلیسی inputted است.

    شکل سوم input چی میشه؟

    شکل سوم input در زبان انگلیسی inputted است.

    شکل جمع input چی میشه؟

    شکل جمع input در زبان انگلیسی inputs است.

    وجه وصفی حال input چی میشه؟

    وجه وصفی حال input در زبان انگلیسی inputting است.

    سوم‌شخص مفرد input چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد input در زبان انگلیسی inputs است.

    ارجاع به لغت input

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «input» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/input

    لغات نزدیک input

    • - inphase
    • - inpour
    • - input
    • - inquest
    • - inquietude
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.