با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Addition

əˈdɪʃn əˈdɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    additions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
لقب، متمم اسم، اسم اضافی، ضمیمه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun
افزایش، اضافه
- the addition of two new members
- اضافه شدن دو عضو جدید
- the addition consisted of two big rooms.
- بخش الحاقی ساختمان از دو اتاق بزرگ تشکیل شده بود.
noun
(ریاضی) جمع (زدن)
- children learn addition and subtraction.
- بچه‌ها جمع و تفریق می‌آموزند.
noun
شیمی ترکیب چند ماده با هم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد addition

  1. noun process of conjoining, adding
    Synonyms: accession, adding, adjoining, affixing, annexation, attachment, augmentation, enlargement, extension, inclusion, increasing
    Antonyms: decrease, deduction, lessening, loss, reduction, shrinkage, subtraction, withdrawal
  2. noun something conjoined to or enlargement of something
    Synonyms: accession, accessory, accretion, accrual, addendum, additive, adjunct, aggrandizement, annex, appendage, appendix, attachment, augmentation, bonus, boost, commission, dividend, enhancement, enlargement, expansion, extension, extra, gain, hike, increase, increment, option, profit, raise, reinforcement, rise, supplement, wing
  3. noun arithmetical process of augmentation
    Synonyms: accretion, accruing, adding, computing, counting, enlarging, expanding, increasing, reckoning, summation, summing, tabulating, totaling, toting
    Antonyms: subtraction

Collocations

لغات هم‌خانواده addition

ارجاع به لغت addition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «addition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/addition

لغات نزدیک addition

پیشنهاد بهبود معانی