با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Inclusion

ɪnˈkluːʒn ɪnˈkluːʒn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    inclusions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable C1
    گنجایش، دربرداری، دخول، شمول، احاطه، احتساب، دربرگیری
    • - the inclusion of taxes in calculating the expenses
    • - احتساب مالیات‌ها در محاسبه هزینه‌ها
    • - The calculation was performed with the inclusion of the latest statistical data.
    • - محاسبه با احتساب آخرین داده‌های آماری انجام شد.
  • noun uncountable
    شرکت، مشارکت
    • - social inclusion
    • - مشارکت اجتماعی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد inclusion

  1. noun addition
    Synonyms: admittance, composition, comprisal, embodiment, embracement, encompassment, formation, incorporation, insertion, involvement, subsumption
    Antonyms: exclusion, subtraction

ارجاع به لغت inclusion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inclusion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inclusion

لغات نزدیک inclusion

پیشنهاد بهبود معانی