آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Incorporation

ˌɪnˌkɔːrpəˈreɪʃn̩ ɪnˌkɔːpəˈreɪʃn̩

معنی incorporation

noun

اتصال، الحاق، یکی‌سازی ترکیب، یکی‌شدنی، پیوستگی، تلفیق، اتحاد، ادخال، جا دادن، ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد incorporation

  1. noun inclusion
    Synonyms:
  1. noun the act of becoming a corporate body
    Antonyms:
    division dissolution disbanding

لغات هم‌خانواده incorporation

  • noun
    incorporation

ارجاع به لغت incorporation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incorporation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incorporation

لغات نزدیک incorporation

پیشنهاد بهبود معانی