آمیختگی، ائتلاف، ترکیب، آمیختگی، همجوشی، ادغام، آمیزش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Our fusion will insure our survival.
همبستگی ما بقای ما را تضمین خواهد کرد.
The fusion of cultures created a unique culinary style in the city.
ادغام فرهنگها، سبک آشپزی منحصربهفردی در شهر به وجود آورد.
the fusion of two political parties
بههم پیوستن دو حزب سیاسی
the fusion of copper and zinc to produce brass
همگدازش مس و روی برای ساختن برنج
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fusion» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fusion