گذشتهی ساده:
compoundedشکل سوم:
compoundedسومشخص مفرد:
compoundsوجه وصفی حال:
compoundingشکل جمع:
compoundsشیمی ترکیب شیمیایی، مادهی مرکب، مادهی شیمیایی ترکیبی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی شیمی
Scientists discovered a compound that glows in the dark.
دانشمندان، ترکیب شیمیاییای کشف کردند که در تاریکی میدرخشد.
Water is a simple compound made from hydrogen and oxygen.
آب، ترکیبی ساده است که از هیدروژن و اکسیژن تشکیل شده است.
a chemical compound
ترکیب شیمیایی
ترکیب، آمیزه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The dish is a compound of spices from different regions.
این غذا ترکیبی از ادویههای مناطق مختلف است.
The painting is a compound of several styles, making it unique.
این نقاشی آمیزهای از چند سبک است که آن را منحصربهفرد میکند.
a compound of nationalism and expansionism
آمیزهای از میهندوستی و توسعهطلبی
زبانشناسی کلمهی مرکب، واژهی ترکیبی
‘Toothpaste’ is a common compound that we use every day.
«Toothpaste» واژهی مرکب رایجی است که هر روز استفاده میکنیم.
Many new compounds are created in technology and science terms.
بسیاری از واژههای ترکیبی جدید در اصطلاحات فناوری و علوم ایجاد میشوند.
محوطهی بسته، مجموعهی محصور، کمپ
The prison compound was surrounded by barbed wire.
محوطهی زندان با سیم خاردار محصور شده بود.
They built a residential compound with several houses and a park.
آنها مجموعهای مسکونی با چند خانه و یک پارک ساختند.
تشدید کردن، بدتر کردن، پیچیدهتر کردن، شدت بخشیدن
He compounded his misfortune by losing his car key.
با گم کردن کلید ماشین، بدبیاری خود را تشدید کرد.
Her headache was compounded by the loud music at the party.
سردرد او با موسیقی بلند مهمانی، شدت یافت.
to compound a problem
مسئلهای را بدتر کردن
ترکیب کردن، مخلوط کردن، آمیختن
Scientists compounded several solutions to test their chemical reactions.
دانشمندان چند محلول را ترکیب کردند تا واکنشهای شیمیایی آنها را آزمایش کنند.
The chef compounded different spices to create a unique flavor.
سرآشپز ادویههای مختلف را مخلوط کرد تا طعمی منحصربهفرد بسازد.
to compound various elements
عوامل مختلف را با هم ترکیب کردن
مرکب، چندبخشی، ترکیبی
A butterfly has compound eyes.
پروانه دارای چشمان مرکب است.
The bridge is a compound structure of steel and concrete.
این پل سازهای ترکیبی از فولاد و بتن است.
اقتصاد مرکب (مربوط به سودی که هم روی مبلغ اصلی و هم روی سودهای جمعشدهی قبلی محاسبه میشود)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
Compound interest allows your savings to grow faster over time.
سود مرکب به پسانداز شما اجازه میدهد که با گذشت زمان سریعتر رشد کند.
By reinvesting the earnings, the effect of compound interest becomes more significant.
با سرمایهگذاری مجدد درآمدها، اثر سود مرکب قابل توجهتر میشود.
compounded interest
بهرهی مرکب، ربح مرکب
Interest is compounded semiannually.
بهرهی مرکب هر سال دو بار محاسبه میشود.
مرکب بودن از، متشکل بودن از، همنهاد بودن
حقالسکوت گرفتن، (در مقابل رشوه) از تعقیب قانونی صرفنظر کردن
گذشتهی ساده compound در زبان انگلیسی compounded است.
شکل سوم compound در زبان انگلیسی compounded است.
شکل جمع compound در زبان انگلیسی compounds است.
وجه وصفی حال compound در زبان انگلیسی compounding است.
سومشخص مفرد compound در زبان انگلیسی compounds است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «compound» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compound