گذشتهی ساده:
aggravatedشکل سوم:
aggravatedسومشخص مفرد:
aggravatesوجه وصفی حال:
aggravatingبدتر کردن، اضافه کردن، خشمگین کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Pneumonia aggravated her illness.
سینهپهلو بیماری او را وخیمتر کرد.
very aggravating remarks
حرفهای بسیار ناراحتکننده
عوامل (کیفیات) تشدیدکننده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «aggravate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aggravate