با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Aggravated

American: ˈæɡrəveɪtɪd British: ˈæɡrəveɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    aggravates
  • وجه وصفی حال:

    aggravating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
حقوق (در مورد هر تخلف) بدترین نوع آن، مشدد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- aggravated assault
- ضرب و جرح شدید
- aggravated robbery
- سرقت مشدد (که مستحق بیشترین مجازات است)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aggravated

  1. verb Make worse
    Synonyms: intensified, exacerbated, exasperated, complicated, heightened, worsened, enhanced, deepened
    Antonyms: alleviated, relieved, soothed, helped, improved
  2. verb Exasperate or irritate
    Synonyms: provoked, exasperated, vexed, riled, nettled, irritated, galled, worsened, upset, ruffled, stirred, stimulated, roused, exacerbated, annoyed, rankled, raised, piqued, nagged, magnified, maddened, irked, bothered, intensified, infuriated, gotten, inflamed, increased, incensed, heightened, het, fed, disturbed, exaggerated, chafed, enlarged, enhanced, bugged, aroused, angered, aggrieved, aggrandized
    Antonyms: gladdened, softened, mollified, appeased
  3. adjective Incited, especially deliberately, to anger
    Synonyms: provoked, browned-off, burnt-up
  4. numeral
    Synonyms: worse

ارجاع به لغت aggravated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aggravated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aggravated

لغات نزدیک aggravated

پیشنهاد بهبود معانی