با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Annoyed

əˈnɔɪd əˈnɔɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
عصبانی
- The annoyed customer demanded to speak to a manager.
- مشتری عصبانی خواست با مدیر صحبت کند.
- I was annoyed by the constant interruptions while trying to work.
- از وقفه‌های مداوم در حین تلاش برای کار آزرده شدم.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت annoyed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «annoyed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/annoyed

لغات نزدیک annoyed

پیشنهاد بهبود معانی