گذشتهی ساده:
annoyedشکل سوم:
annoyedسومشخص مفرد:
annoysصفت تفضیلی:
more annoyingصفت عالی:
most annoyingرنجشآور، اذیتکننده، آزاردهنده، مزاحم، ناراحتکننده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the annoying noise of the loudspeaker
صدای رنجشآور بلندگو
My neighbor's loud music is really annoying, especially when I'm trying to concentrate on my work.
صدای بلند موسیقی همسایهام واقعاً آزاردهنده است؛ بهویژه زمانی که سعی میکنم روی کارم تمرکز کنم.
The long wait at the doctor's office was quite annoying.
انتظار طولانی در مطب دکتر واقعاً آزاردهنده بود.
he and his annoying friends
او و دوستان مزاحمش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «annoying» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/annoying