امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Annual

ˈænjuəl ˈænjuəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    annuals

توضیحات

در معنای سوم همچنین می‌توان از yearbook به‌جای annual استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
سالانه، سالیانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- We reviewed the company's annual report during the presentation.
- ما در طول ارائه گزارش سالانه‌ی شرکت را بررسی کردیم.
- Norouz is an annual event celebrated with joy and unity.
- نوروز رویداد سالانه‌ای است که با شادی و اتحاد جشن گرفته می‌شود.
- The annual meeting of the board of directors will take place next week.
- نشست سالیانه‌ی هیئت‌مدیره هفته‌ی آینده برگزار خواهد شد.
noun countable
(کتاب یا مجله) سالنامه
- We received the annual in the mail.
- ما سالنامه را از طریق پست دریافت کردیم.
- The children eagerly awaited the release of their favorite annual each spring.
- بهار هر سال، کودکان مشتاقانه منتظر انتشار سالنامه‌ی محبوب خود بودند.
noun countable
انگلیسی آمریکایی سالنامه‌ی مدرسه، سالنامه‌ی تحصیلی (کتابی که هرساله توسط مدارس منتشر می‌شود و شامل دستاوردها، اطلاعات رویدادها و تصاویر دانش‌آموزان در یک سال اخیر است.)
- The teachers distributed the annual during the graduation ceremony.
- معلمان سالنامه‌ی مدرسه را در مراسم فارغ‌التحصیلی توزیع کردند.
- Everyone signed each other's annual on the last day of school.
- همه در آخرین روز مدرسه سالنامه‌ی تحصیلی یکدیگر را امضا کردند.
noun countable
گیاه‌شناسی گیاه یک‌ساله، گیاه یک‌سال‌زی link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده
- Each spring, he replaced the wilting annuals with fresh ones.
- هر بهار، او گیاهان یک‌ساله‌ی پژمرده را با گونه‌های تازه جایگزین می‌کرد.
- Annuals require replanting each year to maintain their beauty.
- گیاهان یک‌سال‌زی برای حفظ زیبایی خود نیازمند کاشت مجدد هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد annual

  1. adjective occurring, done yearly
    Synonyms:
    anniversary each year every year once a year year end
  1. adjective lasting for a year
    Synonyms:
    a year’s worth yearlong
  1. noun book produced once a year
    Synonyms:
    annuary report summary yearbook

لغات هم‌خانواده annual

  • noun
    annual
  • adjective
    annual

ارجاع به لغت annual

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «annual» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/annual

لغات نزدیک annual

پیشنهاد بهبود معانی