فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Annual

ˈænjuəl ˈænjuəl

شکل جمع:

annuals

توضیحات:

در معنای سوم همچنین می‌توان از yearbook به‌جای annual استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1

سالانه، سالیانه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

We reviewed the company's annual report during the presentation.

ما در طول ارائه گزارش سالانه‌ی شرکت را بررسی کردیم.

Norouz is an annual event celebrated with joy and unity.

نوروز رویداد سالانه‌ای است که با شادی و اتحاد جشن گرفته می‌شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The annual meeting of the board of directors will take place next week.

نشست سالیانه‌ی هیئت‌مدیره هفته‌ی آینده برگزار خواهد شد.

noun countable

(کتاب یا مجله) سالنامه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

We received the annual in the mail.

ما سالنامه را از طریق پست دریافت کردیم.

The children eagerly awaited the release of their favorite annual each spring.

بهار هر سال، کودکان مشتاقانه منتظر انتشار سالنامه‌ی محبوب خود بودند.

noun countable

انگلیسی آمریکایی سالنامه‌ی مدرسه، سالنامه‌ی تحصیلی (کتابی که هرساله توسط مدارس منتشر می‌شود و شامل دستاوردها، اطلاعات رویدادها و تصاویر دانش‌آموزان در یک سال اخیر است.)

The teachers distributed the annual during the graduation ceremony.

معلمان سالنامه‌ی مدرسه را در مراسم فارغ‌التحصیلی توزیع کردند.

Everyone signed each other's annual on the last day of school.

همه در آخرین روز مدرسه سالنامه‌ی تحصیلی یکدیگر را امضا کردند.

noun countable

گیاه‌شناسی گیاه یک‌ساله، گیاه یک‌سال‌زی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده

Each spring, he replaced the wilting annuals with fresh ones.

هر بهار، او گیاهان یک‌ساله‌ی پژمرده را با گونه‌های تازه جایگزین می‌کرد.

Annuals require replanting each year to maintain their beauty.

گیاهان یک‌سال‌زی برای حفظ زیبایی خود نیازمند کاشت مجدد هستند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد annual

  1. adjective occurring, done yearly
    Synonyms:
    every year each year once a year year end anniversary
  1. adjective lasting for a year
    Synonyms:
    yearlong a year’s worth
  1. noun book produced once a year
    Synonyms:
    yearbook report summary annuary

لغات هم‌خانواده annual

  • noun
    annual
  • adjective
    annual

ارجاع به لغت annual

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «annual» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/annual

لغات نزدیک annual

پیشنهاد بهبود معانی