امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bothersome

ˈbɑːðərsm ˈbɒðəsm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
پردردسر، پرزحمت، مزاحم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bothersome

  1. adjective troubling
    Synonyms:
    aggravating annoying distressing disturbing exasperating incommodious inconvenient irritating rebarbative remote tiresome troublesome vexatious vexing
    Antonyms:
    convenient helpful untroubling

ارجاع به لغت bothersome

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bothersome» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bothersome

لغات نزدیک bothersome

پیشنهاد بهبود معانی