شکل جمع:
annoyancesدلخوری، آزار، اذیت، ممانعت، آزردگی، رنجش
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Factory smoke was the main annoyance in that city.
دود کارخانهها دردسر عمده در آن شهر بود.
Much to my annoyance, he called again.
دوباره تلفن زد و مزاحم من شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «annoyance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/annoyance