امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Discomfort

dɪˈskʌmfərt dɪsˈkʌmfət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    discomforted
  • شکل سوم:

    discomforted
  • سوم‌شخص مفرد:

    discomforts
  • وجه وصفی حال:

    discomforting
  • شکل جمع:

    discomforts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C1
(جسمی و روحی) ناراحتی، رنج، زحمت، آشفتگی، ناخوش‌احوالی، درد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- They tried to mask their discomfort with forced smiles.
- آنها سعی کردند که با لبخندهای زورکی ناراحتی خود را پنهان کنند.
- The dentist assured him that a little discomfort was normal during the procedure.
- دندان‌پزشک به او اطمینان داد که اندکی درد در طول عمل طبیعی است.
- Discomfort often leads to important conversations about change.
- آشفتگی اغلب منجر به گفت‌وگوهای مهمی در مورد تغییر می‌شود.
verb - transitive
ناراحت کردن، معذب کردن، خجالت‌زده کردن، مضطرب کردن
- The cold weather discomforted the hikers.
- هوای سرد باعث ناراحتی کوهنوردان شد.
- The unexpected news discomforted everyone in the room.
- این خبر غیرمنتظره همه‌ حاضران در اتاق را مضطرب کرد.
- His rude comments discomforted his coworker during the meeting.
- اظهارات بی‌ادبانه‌ی او در طول جلسه، باعث معذب شدن همکارش شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد discomfort

  1. noun irritation, pain
    Synonyms:
    ache annoyance discomfiture discomposure displeasure disquiet distress embarrassment hardship hurt inquietude malaise nuisance soreness trouble uneasiness unpleasantness upset vexation
    Antonyms:
    comfort ease easiness pleasure relief
  1. verb make (someone) feel uneasy, anxious, or embarrassed
    Synonyms:
    discomfit discompose disquiet distress disturb embarrass make uncomfortable nettle perturb upset vex
    Antonyms:
    aid alleviate comfort ease help relieve

لغات هم‌خانواده discomfort

ارجاع به لغت discomfort

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «discomfort» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/discomfort

لغات نزدیک discomfort

پیشنهاد بهبود معانی