شکل جمع:
reliefsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
برجستهنما کردن، چشمگیر کردن، نمایان کردن، هویدا کردن
go (or come) to the relief of (someone)
به کمک (کسی) رفتن (یا آمدن)
برجستهکاریشده، برجسته، برجستهنما
دریافتکنندهی کمک دولتی (بهخاطر بیکاری یا فقر و غیره)
یاری دادن به، کمک تدارک دیدن، کمک کردن
(انگلیس) راه کمکی (که از جاهای شلوغ رد نمیشود)، راه فشارکاه و کنارگذر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «relief» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/relief