فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Relief

rɪˈliːf rɪˈliːf

شکل جمع:

reliefs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

آسودگی، راحتی، فراغت، آزادی، تسکین، آسایش خاطر

That news gave him great relief.

آن خبر به او آرامش فراوانی داد.

It was a relief to take off those tight shoes.

درآوردن آن کفش‌های تنگ مرا راحت کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This medicine is prescribed for the relief of sore throat.

این دارو برای تسکین گلودرد تجویز می‌شود.

noun countable

اعانه، کمک، امداد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She is on relief.

او از دولت اعانه می‌گیرد.

earthquake relief

امداد به زلزله‌زدگان

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We were lost in the desert with no relief in sight.

در صحرا گم شده بودیم و از کمک خبری نبود.

Food and fresh troops were sent to the relief of the besieged city.

برای یاری به شهر محاصره شده خواربار و سرباز تازه نفس گسیل شد.

noun countable

حجاری برجسته، خط برجسته، برجسته‌کاری

a profile in relief

نیمرخ برجسته

adjective

کمکی، امدادی

relief measures during a famine

اقدامات امدادی در دوران قحطی

a relief driver

راننده‌ی کمکی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد relief

  1. noun remedy, aid; relaxation
    Synonyms:
    help aid cure comfort ease support rest break assistance solace release softening alleviation respite mitigation appeasement diversion happiness contentment refreshment deliverance amelioration balm maintenance abatement letup lift remission succor allayment assuagement reprieve restfulness consolation cheer hand comforting lightening palliative sustenance fix load off one’s mind quick fix extrication
    Antonyms:
    pain hurt injury damage

Collocations

bring into relief

برجسته‌نما کردن، چشمگیر کردن، نمایان کردن، هویدا کردن

go (or come) to the relief of (someone)

به کمک (کسی) رفتن (یا آمدن)

in relief

برجسته‌کاری‌شده، برجسته، برجسته‌نما

on relief

دریافت‌کننده‌ی کمک دولتی (به‌خاطر بیکاری یا فقر و غیره)

provide relief for

یاری دادن به، کمک تدارک دیدن، کمک کردن

Collocations بیشتر

relief road

(انگلیس) راه کمکی (که از جاهای شلوغ رد نمی‌شود)، راه فشارکاه و کنار‌گذر

ارجاع به لغت relief

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «relief» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/relief

لغات نزدیک relief

پیشنهاد بهبود معانی