امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Relief

rɪˈliːf rɪˈliːf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    reliefs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
آسودگی، راحتی، فراغت، آزادی، تسکین، آسایش خاطر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- That news gave him great relief.
- آن خبر به او آرامش فراوانی داد.
- It was a relief to take off those tight shoes.
- درآوردن آن کفش‌های تنگ مرا راحت کرد.
- This medicine is prescribed for the relief of sore throat.
- این دارو برای تسکین گلودرد تجویز می‌شود.
noun countable
اعانه، کمک، امداد
- She is on relief.
- او از دولت اعانه می‌گیرد.
- earthquake relief
- امداد به زلزله‌زدگان
- We were lost in the desert with no relief in sight.
- در صحرا گم شده بودیم و از کمک خبری نبود.
- Food and fresh troops were sent to the relief of the besieged city.
- برای یاری به شهر محاصره شده خواربار و سرباز تازه نفس گسیل شد.
noun countable
حجاری برجسته، خط برجسته، برجسته‌کاری
- a profile in relief
- نیمرخ برجسته
adjective
کمکی، امدادی
- relief measures during a famine
- اقدامات امدادی در دوران قحطی
- a relief driver
- راننده‌ی کمکی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد relief

  1. noun remedy, aid; relaxation
    Synonyms:
    abatement allayment alleviation amelioration appeasement assistance assuagement balm break breather cheer comfort comforting consolation contentment cure deliverance diversion ease easement extrication fix hand happiness help letup lift lightening load off one’s mind maintenance mitigation mollification palliative quick fix refreshment release remission reprieve respite rest restfulness satisfaction softening solace succor support sustenance
    Antonyms:
    damage hurt injury pain

Collocations

  • bring into relief

    برجسته‌نما کردن، چشمگیر کردن، نمایان کردن، هویدا کردن

  • in relief

    برجسته‌کاری‌شده، برجسته، برجسته‌نما

  • on relief

    دریافت‌کننده‌ی کمک دولتی (به‌خاطر بیکاری یا فقر و غیره)

  • provide relief for

    یاری دادن به، کمک تدارک دیدن، کمک کردن

  • relief road

    (انگلیس) راه کمکی (که از جاهای شلوغ رد نمی‌شود)، راه فشارکاه و کنار‌گذر

ارجاع به لغت relief

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «relief» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/relief

لغات نزدیک relief

پیشنهاد بهبود معانی