شکل جمع:
maintenancesنگهداری، حفظ، نگهداشت، مواظبت، تعمیر، ابقا
The country's railways need better maintenance.
راهآهنهای کشور نیاز به نگهداری بهتری دارد.
the maintenance of old buildings
تعمیر ساختمانهای قدیمی
the maintenance of law and order
حفظ نظم و قانون
the correct maintenance of a car
نگهداری درست از اتومبیل
the maintenance crew for the telephone lines
مأموران حفظ و نگهداری خطوط تلفن
a maintenance ration of calcium
کلسیم کافی برای حفظ سلامتی
maintenance shop
فروشگاه تعمیر و نگهداری، تعمیرگاه
انگلیسی بریتانیایی حقوق خرجی، معاش، نفقه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He refused to pay maintenance for his two children.
او از پرداخت نفقهی دو فرزندش خودداری کرد.
She receives monthly maintenance for her child's expenses.
او ماهیانه برای مخارج فرزندش نفقه دریافت میکند.
تداوم، استمرار، ماندگاری
The maintenance of the park is funded by the local government.
هزینهی ماندگاری این پارک توسط دولت محلی تامین میشود.
the maintenance of living
تداوم زندگی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «maintenance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/maintenance