فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Alimentation

ˌælɪmenˈtəʃn̩ ˌælɪmenˈtəʃn̩

معنی و نمونه‌جمله

noun

تغذیه، تقویت، غذا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

intravenous alimentation

تغذیه از راه سیاهرگ

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد alimentation

  1. noun the means needed to support life
    Synonyms:
    living livelihood support maintenance subsistence bread sustenance nourishment nutrition keep feeding aliment nutriment upkeep victuals bread and butter alimony nutriture

ارجاع به لغت alimentation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «alimentation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/alimentation

لغات نزدیک alimentation

پیشنهاد بهبود معانی