آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Aliment

ˈælɪmənt ˈælɪmənt

معنی aliment | جمله با aliment

noun verb - transitive adverb

غذا، رزق، قوت لایموت، قوت دادن، غذا دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

aliments that are necessary

خوراک‌هایی که برای رشد لازم هستند

A man must aliment his own wife and children.

مرد باید به زن و فرزند خود رزق و روزی برساند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد aliment

  1. noun that which sustains the mind or spirit
  1. verb give nourishment to
    Synonyms:
    nourish nutrify

ارجاع به لغت aliment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aliment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aliment

لغات نزدیک aliment

پیشنهاد بهبود معانی